محل تبلیغات شما

و می فهمم

که چقدر دردناک است

که لذت  تازگی رابفهمی و بعد به اجبار بمیری

این را آن عطش بعد از کابوس صبح به من میگوید

که آب خنک برای رفعش پیدا نشد

این را آن زمستانی به من گفت

که برایم پتویی به گرمای معمول نداشت

و من تو را خواندم،تو را نوشتم،تو را بازی کردم،تو را انتخابکردم

و من تو را زندگی کردم

و چون احساس کردم که همانند تو هستم

پس منم هستم و منم بایدی دارم که باید قبول کنی

تو را ناراحت کردم

و تو رفتی

 و من ماندم و آن همه

که لحظه ای تو را نداشت و فقط خاطره ات با من ماند

و چه سنگین است آن خاطرات

که نزدیکم میکند به فهمیدنت و حس کردندت

و وقتی نباشی، دورم میکند از رسیدنم به تو

و حال تو نزدیک ترین دورِ من هستی

تضادی است فرسایشی و جانکاه

مسءولینی که نهایتا ولی کنتورند نه ولی نعمت

دیگر میدانم اخلاقت را

تازه باش،مثل ماندن،تا منم باشم

تو ,منم ,میکند ,نداشت ,ماند ,سنگین ,تو را ,کردم و ,من تو ,به من ,و من

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

hotel iran,iran hotel,hotel tehran,tehran hotel,تالار السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها inunidic fasreuknotin tunlicafo Jean's memory برنامه ریزی شهری.شهرسازی.جغرافیا آیناز چت,چت ایناز,چت روم Ismael's game یکی از ما